منصور منم منم منم منصور

جامع ترين اخبار گردشگري جهان را در اين وبلاگ مطالعه نماييد

منصور منم منم منم منصور

۷ بازديد

شاپور جوركش در مقاله اي با عنوان “منصور ، من هم منصور هستم” به “آئين هاي عرفان و تجلي واقعيت در شعر منصور اوجي” مي پردازد. به گزارش مجله روز ، پس از مرگ منصور اوجي ، در بخشي از مقاله شاپور جوركش ، شاعر شيرازي همكار وي ، مي خوانيم: شعر اوجي داراي ويژگي …

منصور منم منم منم منصور https://majale-rooz.ir/2021/05/منصور-منم-منم-منم-منصور/ مجله روز Sun, 09 May 2021 12:04:52 0000 فرهنگ و هنر https://majale-rooz.ir/2021/05/منصور-منم-منم-منم-منصور/ شاپور جوركش در مقاله اي با عنوان “منصور ، من هم منصور هستم” به “آئين هاي عرفان و تجلي واقعيت در شعر منصور اوجي” مي پردازد. به گزارش مجله روز ، پس از مرگ منصور اوجي ، در بخشي از مقاله شاپور جوركش ، شاعر شيرازي همكار وي ، مي خوانيم: شعر اوجي داراي ويژگي …

شاپور جوركش در مقاله اي با عنوان “منصور ، من هم منصور هستم” به “آئين هاي عرفان و تجلي واقعيت در شعر منصور اوجي” مي پردازد.

به گزارش مجله روز ، پس از مرگ منصور اوجي ، در بخشي از مقاله شاپور جوركش ، شاعر شيرازي همكار وي ، مي خوانيم: شعر اوجي داراي ويژگي هاي دوگانه يك شاعر است: عرفان و واقعيت. شور و شعر و آرزوي نصيحت. تركيب شراب و زهد و پرهيز. در كتاب ميوه هايش ، او براي شما مي خواند و راضي راضي لب مي بندد. معيشت آنها از طريق آموزش علوم تربيتي و فلسفه تربيت معلم است. او عاشق تدريس است و علي رغم صلاحيت و دانش ادبيات ، كمتر تلاش مي كند ادبيات آموزش زندگي را تأمين كند. اين نوع نگاه به ادبيات كه به شعر او نيز رنگ خاصي مي بخشد ، اگر مقدس و عرفاني نباشد ، يك آيين زاهدانه است. به همان روشي كه شنيدن شعائر را براي سرودن شعر در نظر مي گيرد.

وقتي كتاب كوتاه “مثل اوه” منتشر شد ، من از آقاي اوجي پرسيدم كه چرا برخي شعرهاي ضعيف اين مجموعه در كنار شعرهاي قوي قرار دارد؟ به شوخي و با افتخار گفت: مبادا به چشمانم نگاه كنند. در كتاب هاي اوجي ، اين حرز معمولاً وجود دارد.

اما تجربه اوجي در روند شعر معاصر از منظر ديگري قابل توجه است: چالش عرفان با واقعيت در شعر او. اگرچه مظاهر عرفاني شعر وي مناقشه اي بين آموزه هاي مولانا و خيام است ، اما عرفان هميشه يكي از عناصر ذهني وي بوده و توجه به سير تحول وي در اشعار جواني و پيري شاعر تجربه اي است كه بايد به آن توجه كرد. . در اين دوره گذار حضور عرفاني در شعرهاي جواني و ميانسالي وي در شعري مانند: منصور منم ، منم ، منم منصور (سال 47) از ويژگي هاي عرفان ايراني برخوردار است. و عرفان متأثر از بوديسم در شعرهاي باستاني او منعكس شده است كه شعر دعا (سال 71) نشان دهنده رد آن است.

ده

ده

اگر به دنيا برگرديد دوباره

نه ، من مي خواهم ملوان باشم

و ديگر هيچ جنگلي

و نه يك پلنگ

من فقط مي خواهم با ارزان ترين پرندگان خشكي آواز بخوانم

با گنجشك خود

صبح زود

(باغ و جهان مردگان ، سال 71)

در اين شعر ، تعاليم مربوط به وحدت عرفان ايراني با چرخه تناسخ عرفان بودايي مرتبط است. همين موضوع را به راحتي و برهنه در هايكو هاي ISI مي خوانيم:

چقدر خوشبخت و مهربان هستند

اگر او دوباره متولد شد ، شايد

در مزارع پروانه باشيد

(Lock Pook Zanjereh ، تاليف كيميا ماي ، ترجمه آ. پاشايي ، ص 87)

با اين حال ، اختصار و تعليقي كه شاعر ژاپني با آن ايجاد مي كند ، شايد در شعر اوجي ، جدا از ظواهر و تكرار رمزهاي عرفاني مانند: نور ، عشق ، شراب و غيره ، جاي خود را به يك صلابت سطحي مي دهد. وزن و ريتم هاي تكراري بسياري از شعرهاي آقاي اوجي نيز فضاي شنيداري عرفاني و خلسه را منتقل مي كند ، كه در عين حال براي خود شاعر انگيزه شعر است. آيا اين ويژگي شعر آقاي اوجي ، بيش از ساير شاعران ، مخاطب را متعجب مي كند كه جايگاه عرفان در انتقال سنت كجا خواهد بود؟

گرايش اوجي به عرفان با يك جنجال داخلي همراه است كه در آن احساسات شنيداري مولوي با غنيمت و واقع گرايي خيام و اصول دودو در نامه خود به چالش كشيده مي شود. و اين درگيري شعر اوجي ، كه معمولاً با الهام از يك ريتم ريتميك آغاز مي شود ، به نفع خيام خاتمه مي يابد. ريتم شعر را بنفش نگو …

كلاه گيس دريايي

پشت

قوس كامل

از آسيا

شب

آسياسار (رشته كوه)

گيسوسپيد

برگرد

اما نقطه عطف اين است كه شاعر در شعري كه با شنونده آغاز مي شود ، عناصر واقعيت را ايجاد مي كند تا شي را در آگاهي عرفاني احضار كند. شعر داراي ذاتي نوپاي است كه در اوج اشتياق ارتباطش را با واقعيت قطع نمي كند. اگر اين تجربه با نظريه غربي كه واقعيت به تنهايي قله تسخير استكبار نيست همراه نشود ، كافي است كه نيازهاي فرهنگ ما را كه اغلب با روشي تحريف شده و ناقص به واقعيت پرداخته است ، برآورده سازيم.

در شعر اوجي ، نگاه به جهان خيامي و توجه به واقعيت با آرمان گرايي عرفاني روبرو است. شعر اوج حديث روح و ذهن روشنفكر نيست؛ روايت شي از ذهن و دم خارج است. اما اوجي مي داند كه اين اشيا in به خودي خود شعر نيستند و هستند:

“نه اين پنجره ، نه اين شكوفه پرتقال و گنجشك صبح

هيچ يك از آنها براي يك شعر كافي نيست. كلاه لبه دار

شما بايد همه چشم و هوش باشيد

نگاهي به رول گاه به گاه ژانت بيندازيد تا زماني كه قلم بگيريد

اين پنجره را تايپ كنيد

و اين گلدهي

و آن گنجشك صبحگاهي

هر يك شعر براي كل است

كافي است يك چشم آنها و هوش آنها را ببيند

گوش كن و

قلم بگيريد … »»

(شعر چيزي است ، ص 78)

انتهاي پيام

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.