از جزيره كِرِت در قرن پنجم ميلادي تا بندر كراچي در قرن بيستم: داستان نسيم فاطمه و زيارت دريايي او

۹ بازديد

هنگامي كه مشغول نوشتن كتاب “مهدويان دروغين” بودم ، فهميدم كه دشواري ايمانداران به يهوديت و مسيحيت بسيار گسترده است و نمونه هاي تاريخي بسياري دارد. در هر صورت ، اساس يهوديت بر اساس انتظار بازگشت سليمان است ، كه وي بايد به روشي مسيحي و سلطنتي به آن بازگردد و شكوه يهوديان را به …

از جزيره كِرِت در قرن پنجم ميلادي تا بندر كراچي در قرن بيستم: داستان نسيم فاطمه و زيارت دريايي او https://majale-rooz.ir/2021/07/از-جزيره-كِرِت-در-قرن-پنجم-ميلادي-تا-بند/ مجله روز Wed, 21 Jul 2021 00:00:57 0000 عمومي https://majale-rooz.ir/2021/07/از-جزيره-كِرِت-در-قرن-پنجم-ميلادي-تا-بند/ هنگامي كه مشغول نوشتن كتاب “مهدويان دروغين” بودم ، فهميدم كه دشواري ايمانداران به يهوديت و مسيحيت بسيار گسترده است و نمونه هاي تاريخي بسياري دارد. در هر صورت ، اساس يهوديت بر اساس انتظار بازگشت سليمان است ، كه وي بايد به روشي مسيحي و سلطنتي به آن بازگردد و شكوه يهوديان را به …

هنگامي كه مشغول نوشتن كتاب “مهدويان دروغين” بودم ، فهميدم كه دشواري ايمانداران به يهوديت و مسيحيت بسيار گسترده است و نمونه هاي تاريخي بسياري دارد. در هر صورت ، اساس يهوديت بر اساس انتظار بازگشت سليمان است ، كه وي بايد به روشي مسيحي و سلطنتي به آن بازگردد و شكوه يهوديان را به او بازگرداند. اين قوم كه قرنها در طول تاريخ به عنوان اقليت در كشورهاي مختلف زندگي كرده اند و در بسياري موارد با رنج هاي گسترده تاريخي روبرو بوده اند ، هميشه در انتظار بازگشت دولت سليمان بوده اند و توانسته اند مردم اسرائيل را شكست دهند ، همانطور كه در مورد عظمت زمان سليمان نبي گفته شد ، از قدرت بيشتري برخوردار است.

اما مسيح در قرن اول ميلادي آمد ، مسيحي كه مسيحي را بنيان نهاد و به يهوديت تبديل شد ، رد شد. آنها مادر او را متهم كردند و دوباره منتظر ماندند. جنگ بين مسيحيان و يهوديان قرن ها افزايش يافت و تا امروز ادامه داشت. در طول اين دوره ، يهوديان همچنان به دنبال سليمان خود هستند و مسيحيان هنوز در انتظار بازگشت مسيح هستند. طبيعي است كه اين فضا هميشه زمينه حضور شاكيان را فراهم كرده و پر از تاريخ شده است.

توصيف آنچه از يهوديت انتظار مي رود را مي توان در كتاب جوليوس گرين استون “در انتظار مسيح در يهوديت” با ترجمه خوب دوستم حسين توفيقي ديد (قم ، 1998).

بين اين ايده ها و داستان ها ، شباهت هاي شگفت انگيزي بين سه دين يهوديت ، مسيحيت و اسلام وجود دارد. به عبارت ديگر ، در هر صورت ، تصوير آخرالزمان ، نشانه هاي آن و حتي احياي مجدد اين آيين ها در مورد آينده اجتناب ناپذير آن است و از اين نظر مشتركات وجود دارد. اين شباهت در افكار و اخبار و همچنين در زمينه عمل و ظاهر و پيامدهاي آن ديده مي شود. ماهيت ظهور ، ادعاها و ضرب المثل ها و همچنين شرايط تاريخي مختلفي كه اين افراد را به وجود آورده است ، از هر نظر قابل بحث و جالب است. در همين حال ، تجربه اين ظواهر يا مظاهر اين موارد ، براي ديدن و ادعاي مسيح يا مهدي در يك مكان خاص ، بسيار فراوان است. حتي ممكن است اين ادعاي ماهاديسم نباشد اما نشانه آمدن وي يا دستور دادن كاري به وي و تغيير شغل است. برخي خود را مهدي نمي دانند كه پيش قدم هستند و زمينه اتصال و تداوم دارند. برخي از افراد دائماً خواسته هاي خود را مي پرسند و از آن سو advantage استفاده مي كنند.

در اينجا مي خواهم دو داستان را بيان كنم كه تا حدودي شبيه به هم هستند و دقيقاً به اين موضوع مربوط مي شوند ، يك داستان عجيب و به ظاهر باورنكردني كه اتفاق افتاده و قدرت و عمق اين باورها را نشان مي دهد.

برخي از اين داستان هاي همه اين اديان بر اساس علائم اضطراري و محاسبه زمان بر اساس اين داده ها است. دقيقاً چه موقع طبق يك علامت مشخص رخ مي دهد؟ آيا شما زمان مشخصي داريد و مي توان آن را محاسبه كرد يا خير؟ يهوديان نيز به شدت درگير بودند و خاخام هاي يهودي مي توانستند از محاسبه تاريخ ظهور مسيح خودداري كنند تا طعمه مدعيان نشوند.

يكي از اين محاسبات كه اتفاق افتاد و حادثه اي غافلگير كننده ايجاد كرد اين بود: طبق يك سنت قديمي … مسيح قرار بود در هشتاد و پنجمين سالگرد ، يعني بين 4200 تا 4250 يهودي (440- 490 ميلادي) ظاهر شود. با رسيدن اين دوره ، انتظار بهبود وضعيت يهوديان افزايش يافت. زيرا در عوض يزدگرد [يكم] پادشاه سلسله ساساني ايران (400-420) از يهوديان استقبال كرد و از طرف ديگر ، مشكلات دائمي بر سر جان روم ، دشمن ادعايي يهوديان افتاد و سقوط وي را تعيين كرد. قطعي در سال 476 ميلادي. اين آرمان حتي قويتر شد ، تا اينكه عاشقي پرشور به نام موسي در جزيره كرت (كانديا) برخاست ، خود را مسيحا اعلام كرد و تمام جوامع يهودي در اين جزيره را كه در آن زمان مركز مهم يهوديان بود شيفته خود كرد. يهوديان مشاغل خود را رها كردند و روند عادي زندگي به اميدي سوزان تبديل شد كه موسي جديد با خشك كردن دريا آنها را به طور معجزه آسايي به سرزمين موعود فلسطين سوق خواهد داد. آنها چنان از رسالت و قدرت او مطمئن بودند كه تمام دارايي او را به او دادند و همه مردان ، زنان و كودكان او را به دريا دنبال كردند. او روي صخره اي مشرف به دريا ايستاد و به شاگردانش دستور داد خود را به دريا بيندازند و مطمئن باشند كه دريا به روي آنها باز مي شود. نتيجه را مي توان به راحتي درك كرد. گروهي غرق شدند و چندين ملوان آنها را نجات دادند. يك مورخ مسيحي كه از اين حادثه گزارش مي كند مي افزايد كه در نتيجه بسياري از يهوديان در جزيره كرت به مسيحيت گرويدند. (در انتظار مسيح ، در يهوديت ، صص 74-75).

داستاني كه در آن “موسي” مي خواهد نقش “مسيح” را بازي كند و بر اساس معجزه موسي (ع) دريا را از جزيره مديترانه اي كرت به فلسطين خشك كرده و خواسته يهوديان را برآورده كند ، شگفت آور است. بيا ، اما ، همانطور كه مشخص شد ، وقتي “ايمان” در پشت اين عمل وجود دارد ، به راحتي انجام مي شود.

شانزده قرن بعد ، در دهه 1980 ، در فوريه 1983 ، داستاني در پاكستان رخ داد كه شباهت زيادي به آن داشت. اينكه مي توان از دريا عبور كرد و به مكاني مقدس رسيد و بايد با پشتيباني مهدي (عج) اين كار را انجام داد. داستان از اين قرار است كه وقتي جنگ ايران و عراق آغاز شد ، مسير حجاج پاكستاني از ايران به كربلا بسته و در آتش عشق سوزانده شد ، تنها راه ممكن از طريق دريا رفتن به بصره بود. عمان و خليج فارس و از آنجا راهي براي نوشتن است. اين زمينه اوليه داستاني بود كه رخ داد.

دوست قديمي ما حجت الاسلام والمسلمين محمدباقر انصاري محلاتي در گزارش سفر خود به پاكستان در مارس 1982 (دقيقاً 26 تا 29 مارس) ، و او در كراچي بود ، اين داستان كه در آن روزها اتفاق افتاد و روزنامه ها و رسانه ها او گفت كه به طور مفصل منتشر شده است. وي در دفتر سفر خود ، با اشاره به شيوع خرافات و توهم در ميان شيعيان در آن سرزمين و ذكر مثالهايي مي نويسد:

داستاني كه در آن روزها اتفاق افتاد اين بود كه دختري به نام نسيم فاطمه كه گفته مي شد افشاگري هاي زيادي دارد و به همين دليل پدر ، مادر و بستگانش اعتقاد خاصي به او داشتند. اخيراً ، او در خواب ديد كه امام زمان (عج) توضيح مي دهد كه اگر خود را به دريا بيندازد ، مي تواند به ديدار امام حسين (ع) در كربلا برود. پس از استناد به اين خواب يا وحي ، 38 نفر از اعضاي خانواده وي ، از جمله والدينش ، آماده اين كار مي شوند. همه آنها در يك روز خاص با جعبه هايي كه براي نشستن آماده كرده بودند به ساحل كراچي مي رسند. تماشاگراني كه داستان را شنيده اند براي ديدن معجزه به ساحل مي آيند. جلوي تماشاگران جعبه هاي حامل اين افراد به داخل آب پرتاب مي شوند و موج آب اين جعبه ها را به عقب و جلو مي برد ، در حالي كه صداي آنها براي درخواست كمك بلند مي شود. لحظات وحشتناكي در حال رخ دادن است. به ناچار ، برخي از تماشاگران خود را به دريا مي اندازند و چندين جعبه را از آب بيرون مي كشند ، اما تعداد بيشتري از آنها گم شده اند. در ميان توپ هاي آبي ، تعدادي از سرنشينان آن غرق شدند و فقط عده اي زنده مانده بودند. دختر فقير در ميان كشته شدگان بود ، اما پدرش زنده مانده بود. بعد از اين ماجرا ، يك روز او در يك مصاحبه تلويزيوني گفت كه از اين ماجرا اصلا ناراحت نيست ، زيرا آنها جان خود را براي امام حسين (ع) دادند. او گفته بود كه در طي اين روند هشت ساعت در آب در دست امواج دريا بود. (سفر به كشورهاي مختلف جهان ، ج 1 ، صص 254-255 “تهران ، 1383”).

شش يا هفت سال بعد ، هنگامي كه كتاب “آيات شيطاني” سلمان رشدي منتشر شد ، مشخص شد كه بخشي از داستان دوم كتاب ، همراه با مجموعه اي از وقايع كه سلمان رشدي تحت آن قرار گرفته بود ، به حكايتي اشاره داشت كه ريشه هاي آن از اين داستان است ما مي دانيم كه سلمان رشدي از وقايع مختلف تاريخي قديم و جديد به عنوان اساس اين داستان استفاده كرده و به دليل مواضع ضد ديني خود ، به ويژه در مورد اسلام ، با موجي از مخالفت مسلمانان روبرو شده است. بعداً او نتوانست در يك محيط عمومي آزاد زندگي كند. نام اين كتاب از يكي از داستان هاي منتخب ، يعني روايت داستاني غرانيق گرفته شده است ، اما در اين كتاب حكايت هاي ديگري به ويژه از وقايع معاصر وجود دارد كه زمينه ساز اين رمان است ، يكي از آنها نسخه تغيير يافته داستان است. نسيم فاطمه.

محتواي اين قسمت از كتاب در ويكي پديا آمده است: “قسمت دوم داستان عايشه بنده هندي را به تصوير مي كشد كه ادعا مي كند توسط جبرئيل (فرشته نزديك) فاش شده است. او همه مردم روستاي خود را براي زيارت فريب مي دهد با پاي پياده به مكه مي روند و ادعا مي كنند كه مي توانند از دريا با پاي پياده عبور كنند. اين زيارت هنگامي كه همه مrsمنان پاهاي خود را به دريا مي برند و “كنار آب” ناپديد مي شوند ، پايان غم انگيزي دارد.

سلمان رشدي داستان نسيم فاطمه را براساس روشي كه در نوع وقايع معاصر به كار رفته در اين كتاب تغيير داده و آن را از كربلا به مكه تغيير داده و سنت شيعه را كنار گذاشته و آن را به سني تبديل كرده است ، اما همانطور كه خود وي نيز اشاره كرد (گزارش بي بي سي) از 17 سپتامبر 2012) منشأ اين داستان همان روايتي است كه در كراچي ، پاكستان ، در سال 1982 اتفاق افتاده است. در اين گزارش آمده است: در فوريه 1983 يك حادثه عجيب در پاكستان رخ داد: 38 مسلمان شيعه كه پيرو زن جواني به نام نسيم بودند فاطمه معتقد بود كه به لطف و عنايت خداوند ، درياي عرب “شكافي در مقابل آنها خواهد گشود تا بتوانند از كراچي تا كربلا پياده روي كنند ، جايي كه راهنماي خود را به دريا دنبال مي كنند ، و بسياري از آنها غرق مي شوند ، اما عجيب ترين موضوع اين بود كه بازماندگان ادعا كردند كه دريا واقعاً “آنها يك سال است كه در اين مورد فكر مي كنند” ، مي نويسد سلمان رشدي. قصد داشت با شيعيان در پاكستان برخورد كند ، بنابراين و در تاريخ خيالي خود ، اين زائران را اهل سنت و هندي حمل مي كردند كه مي خواستند به حج بروند نه كربلا. “اما ايده اصلي ، خشك شدن دريا ، در طرح آن باقي ماند.”

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.